به سرنوشتم خوش اومدی


به سرنوشتم خوش آمدی

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران

می کنی، آنگاه که شمع امید کسی

را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای

را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی

گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن

غرورش را نشنوی ، آنگاه که خدا را

می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری

، می خواهم بدانم دستانت را بسوی کدام

آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی

خودت دعا کنی؟؟؟

 

شنیده بودم دل که بشکند دعا مستجاب می شود!
و حالا
من مانده ام ...

با تکه
شکسته های غرورم!

خودم !
زندگی
ام !

دعایم
به کجا رسید پس؟؟؟

 

به سلامتی رفیقی
که تو رفاقت کم نذاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره ...

به
سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه
...

به
سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست ...

به
سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه تَرکمون
کنن درکمون می کنن ...

به
سلامتی اونایی که درد دل همه رو گوش میدن اما معلوم نیس خودشون
کجا درد دل میکنن ...

به
سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه ...

به
سلامتی کسی که هنوز دوسش داری ولی دیگه مال تو نیست ...

به
سلامتی مادر که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که
از اون غذا دوس نداره خودشه ...

به
سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو
خونه ای که بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند ...

به
سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد !

به
سلامتی کسی که دید بغلیش تو تاکسی پول نداره

به راننده گفت : پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن!


به
سلامتی اونی که بیکسه، ولی ناکس نیست ...


به
سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه
چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه ...

به
سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی
هم دیگه رو ول نمیکنن ...



گل آفتابگردان را گفتند:

چرا شبها سرت را پایین می اندازی؟

گفت : ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم

به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند ...



بسلامتی اون
دختری که حاضره زیر بارون خیس بشه ولی‌ سوار ماشین هیچ پسری نشه ...


به
سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :

اون رفیق منه

وقتی باختم گفت :

من رفیقتم ...


به
سلامتی کسی که وقتی بهش زنگ میزنی و خوابه

ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه: خوب شد زنگ زدی؛ باید بیدار میشدم ...

 

به سلامتی‌ اون بچه‌ای که شیمی‌
درمانی کرده همه ی موهاش ریخته

به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟

باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری ...


به
سلامتی همه اوونایی که

دلشون از یکی دیگه گرفته

ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن

میگن بخاطر غروب پاییزه ...


به
سلامتی اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون هم بکنن بازم معرفت
ازشون چیکه میکنه ...


به
سلامتی اونایی که دوسشون داریم و نمیفهمن !

آخرشم دق میدن مارو !


به
سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن

که شبیه باباهاشون بشن

نه مثل جوونای امروز که ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن !


به
سلامتی کسیکه تو خیالمونه ولی بیخیالمونه ...


به
سلامتی دوست خوبی که

مثل خط سفید وسط جاده است

تکه تکه میشه

ولی بازم پا به پات میاد ...


به
سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه

میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش،

اما بچه اش خجالت میکشه

به دوستاش بگه که این پدرمه ...


به
سلامتی سرنوشت که نمی‌شه اونو از سر نوشت ...


به
سلامتی اون رفتگری که تو این هوای سرد و وانفسای بی عدالتی داره
به عشق زن و بچه اش کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره ...


به
سلامتی اون کارگری که از افتضاح اختلاس 3000 میلیارد تومانی خبر
داره اما باز اول صبح بچه شو میبوسه و برای ماهی 200 هزار تومان پول حلال میره سر
کار و عرق میریزه ...


به
سلامتی اونهائی که دوستت دارم رو درک می کنند و اونو به حساب
کمبودهات نمی ذارن ...


به
سلامتی همه ی اونایی که مارو همین جوری که هستیم دوست دارن ...


به
سلامتی دوست نازنینی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین... چون
دارم یه دنیا آرزو با خودم به گور میبرم

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد